دسته‌ها
روانشناسی

چگونه فرزندان مستقلی تربیت کنیم؟

چگونه فرزندان مستقلی تربیت کنیم؟
چگونه فرزندان مستقلی تربیت کنیم؟

سلام عزیزان !!!!

شما برای مستقل بار آوردن بچه هاتون چه کارهایی رو انجام میدید و از چه سنی شروع می کنید ؟
لطفا همه جواب بدن و حداقل ۵ مورد رو ذکر کنند
از وقتی که برای نظر دادن میذارید ممنونم
همیشه سلامت باشید

چگونه فرزندان موفقی تربیت کنیم؟
چگونه فرزندان موفقی تربیت کنیم؟
نظرات (۱۰) – نمایش (۸۵۲) – بخش نوشتن نظر

 

Behnaz 

رتبه‌دهی

  • پنجشنبه ۳۰ مهر ۹۴
  • ۲۳:۲۵
سلام من چند ماهیه که عقد کردم … اوله این دوران خوب زیاد از رابطه جنسی نمیدونستم و به خاطره همین خیلی دعوا با شوهرم داشتم … با این وبلاگ خیلی بهتر شدم و الان شوهرم خیلی متعجبه که چی شد این همه تغییر کردم

حالا مشکله من این جاست که
چند شبه پیش در حاله بحث جنسی بودیم و ایشون ذوق داشتند که من واسه اولین بار این چیزارو میگفتم ، یک دفعه یاده دعواهامون افتادم و بحثو بی قصد بردم سمت حل کردن دعواهامون
حالا چند شبه باهام قهر کرده و میگه تو از عمد بحث جنسی کردی که من خر بشم دعواهارو به روم بیاری
من نمی دونم الان چیکار کنم دلشو بدست بیارم
خواهشا زود سواله منو تایید کنید

 

مریم خانم 

رتبه‌دهی

  • پنجشنبه ۳۰ مهر ۹۴
  • ۲۳:۳۷
سعی میکنم بهش یه وظیفه های کوچولو به اندازه سنش بدم که بهش حس استقلال بده.
تو یه موارد کوچک زندگی نظرش رو میخوام میگم تصمیم خانواده اینه نظر تو چیه.
بهش میگم برای اینده ات و درست خودت تصمیم بگیر از بچگی سعی میکنم با کمک خودش استعدادهاش رو کشف کنم که بتونه در اینده درست تصمیم بگیره (مثل پدر مادرهای بی منطق نمیگم چون من مهندس و دکترم تو هم باید مثل من بشی)
البته بعضی ها هستن به خاطر اینکه مثلا بچه مستقل بشه ازش بیگاری میکشن من با این کار مخالفم مثلا اینکه بهش بگی اشپزی کن و جارو کن هیچوقت به بچه ها این کارهارو ندین مگر اینکه خودش داوطلب باشه اونم نه اینکه بیچاره از سر تعارف یه کاری رو قبول کرده باشه.
سعی میکنم به انتخابهاش احترام بذارم مثل انتخاب دوست و انتخاب رشته ورزشی و لباس و تیم ورزشی مورد علاقه اش مثلا نمیگم من چون طرفدار فلان تیمم و پدر بزرگهات هم طرفدار این تیمن تو هم باید این تیم رو انتخاب کنی.
تو جمع ضایع اش نمیکنم و سعی میکنم طوری مردم رو عادت بدم که از سنین کودکی به بچه ام احترام بذارن اگه کسی بگه بالا چشم بچه ات ابرو حالش رو جا بیارم.

 

mehdi.ma.mm 

رتبه‌دهی

  • جمعه ۱ آبان ۹۴
  • ۰۰:۰۵
تو هیچ سنی به بچه سرکوفت نزنید مثلا دیدم یکی بچش پاپیون کفششو تو عروسی گم کرده بود انقدر اونو سرزنش و خجالت زده کردن تو جمع خوب این اعتماد به نفسشو کم میکنه و تو استقلالش تاثیر بد داره

کارای شخصیشو خودتون انجام ندید بذارید خودش لباس بپوشه و یا بند کفششو ببنده
وقتی خورد زمین بلندش نکنید بهش بگید بلند بشه البته اگه ضربه شدید خورد کمکش کنیدا اگه آروم و بی خطر فقط افتاد زمین بلندش نکنید اونطوری هیچ وقت خودش بلند نمیشه دیدید بعضی بچه ها تو خیابونم زمین بخورن درجا شروع میکنم به گریه چون بعد گریه مامانشون یا باباشون اونو بلند میکنه تا اونا بیان اینا همین طور سرگردونن چون اصلا راه دیگری جز گریه که فریاد کمک از والدین هست هیچی بلد نیستن
خواهشا تو خونه زندانیش نکنید و از محیط بیرون جانعه واسش هیویلا نیازید  بذارید تو جامعه با هم سالانش باشه با یاد بگیره زندگی و آداب معاشرت در اجتماع رو بعضی ها از آدم ها اصلا هیچ وقت یاد نمیگیرن اینو فکر میکنن همه جا خونه هست و همه باید از اونا اطاعت کنن جون تو بچگی همه ازش اطاعت کامل میبردن ولی باهاش راحت باشید تا از مسائل بیرون ازتون راهنمایی های لازم رو بگیره تا سرش کلاه نره یا ازش سواستفاده میشه ولی بعضی از بچگی انقدر بچه رو از سرزنش و شکست میترسونن اصلا هیچ مسئله ای رو با خانواده در میون نمیذاره خدایی این مورد آخر رو هیلی رعایت کنید من خودم تو خانواده هیچ آزادی نداشتم و تا سن ۱۲ یا ۱۳ سالگی در دوست یابی و حتی صحبت درست مشکل داشتم همیشه موذب بودم همیشه این کار خانوادم دلم میسوزه و کافی بود یه اشتباه کنی اولین جیزی که متهم بود کامپیوتر و گوشی بود حتی یه بار واسه یه اشتباه یک سال از کامپیوتر محروم شدم و شش ماه از گوشی فقط واسه اینکه از لباس و مدل موهام خوششون نمیوند و دلیلشو گوشی و کامپیوتر میدونستن اینو من بهت میگم که هیچ وقت جلو خانواده راست نمیگم و همه چیرو دیگه مخفی انجام میدم چون واسه کوچک ترین چیز زرت و زرت دین فسیلیشونو میزنن تو سرم یا عقاید سنتیشونو این کارو با بچه کردی کلا اونو یه هم خونه غیر صمیمی درنظر بگیر که با دروغ سعی میکنه نذاره تو توی هیچی دخالت کنی ایکاش باهاش راحت باشی تا بتونه ازتون راهنمایی بگیره و بهش زور نگید بچه ها نباید کپی عقاید شما رو داشته باشن

 

reza 

رتبه‌دهی

  • جمعه ۱ آبان ۹۴
  • ۰۰:۵۳

سلام

از همون طفولیت سعی میکنم یکسری کارهای داوطلبانه تعریف کنم که هرکدوم از بچه ها که انجام داد به یک مبلغ پول دست پیدا کنه.

البته خیلی کار ظریف و حساسیه! به قول روانشناس ها، این تربیت اشتباهه که مثلا به بچه بگی نماز بخون تا جایزه بدم!!! یا درس بخون تا فلان چیزو واست بخرم! این اشتباه محضه ببنظرم!

چون بچه فکر میکنه واسه پول داره کارهای خوب رو انجام میده! و یا واسه من داره انجامشون میده! درحالیکه بچه باید بفهمه همه ی این کارها فقط و فقط واسه خودشه!!

پس نباید برای انجام کارها و وظایف خوب جایزه گذاشت. اما برای اکسترا ورکز(باور کنید هرچی فکر کردم واژه مناسب ایرونی نیافتم که منظورم رو برسونه!) که جداگانه تعریف میکنم مبالغی در نظر میگیرم تا بچه ها کار کردن و پول درآوردن رو هم یاد بگیرن.

مثلا اینکه هرکس یه نقاشی قشنگ بتونه بکشه و من خوشم بیاد ازش میخرم!! و البته اگر خوشم نیاد نمیخرم!!!!!!!

یا اگر هرکس کفش هاشو یکسال بپوشه و پاره نکنه، یه جفت کفش اضافی واسش هدیه میخرم! یا اگر خواست پولش رو بهش میدم!

و یا اینکه هرکس هر ماه فلان قدر پس انداز کنه، فلان قدر هم من بهش کمک میکنم تا پس اندازش بیشتر بشه

خلاصه کلی چیزای خوب میشه به بچه ها یاد داد ….فقط خیلی باید دقت بشه که با وطایف اصلیشون تداخل پیدا نکنه! مثلا نگیم اگر به مادرت کمک کنی پول میگیری! چون بچه وظیفه اش هست بدون هیچ پولی و با عشق به مادرش کمک کنه!!

و از همه مهمتر سعی میکنم همه ی تجربه های اقتصادی زندگیم رو، از شکست ها و اشتباهات تا پیروزی ها، همه رو در قالب ها و زبان های مختلف به بچه هام یاد بدم.

———————–

البته بحثم خیلی اقتصادی شد، چون استقلال در نگاه اول با پول تامین میشه! ولی اصل اقتصاد در شخصیت فرد هست و اینکه شخصیت محکم و متکی به پروردگاری داشته باشه!

که اینم خیلی سخت و حساسه و تنها راهش اینه باورهای اصیل مذهبی در بچه شکل بگیره و بنده ی هیچکس و هیچ چیزی جز خدا نباشه …….. خصوصا بنده ی نفس خودش!!!!!

یعنی درکنار اینکه عزت نفس بچه باید تقویت بشه، از شکل گرفتن غرور و تکبر بی جا و خودبرتربینی هم درش جلوگیری بشه!

کلا یاد گرفتن بندگی و یاد دادن بندگی به فرزند، شاید مهمترین وظیفه پدر و مادر باشه

خالی از لطف نیست به حدیث حضرت علی هم اشاره کنیم که فرمودند: بهترین میراث پدر برای فرزندش، ادب میباشد!

 

اونور مرز شقایق….. 

رتبه‌دهی

  • جمعه ۱ آبان ۹۴
  • ۰۱:۳۶
کافیه تو کارهای کوچک بهش اعتماد کنین و مسئولیت بهش بدین و با اینکه اشتباه خواهد کرد ولی بالاخره تا حدود بعد ۲۰ سال یه مرد مسئولیت پذیر خواهد بود(جوونی ۲۱ ساله رو میشناسم که براحتی میتونه خانواده رو اداره کنه و مستقل باشه ولی بدلیل مسئله سربازی هنوز ازدواج نکرده و اما از اونطرف فامیلی داریم که ۳۲ سالشه و کاملا بی غیرت و الاف و بیکار که حقوق خانمشو هم ازش طلب میکنه و میگه که همشو بده من
در ثانی یه موردی هم بود که تو یه مطلب عزیزی نظر داده بودن و جا داره اینجا مطرح کنم و اون هم این بود که تربیت مانند جاده ای هست که هر دو طرفش دره هست و والدینی که تو این جاده فرزندشونو به وسط جاده هل میدن که سقوط نکنه خیلی خوبه و بهترین تربیت هست ولی بی توجهی و ول کردن باعث سقوط از سمت راست میشه و هل دادن بیش از حد باعث میشه که بالاخره از سمت چپ سقوط میکنه ولی اینبار با یه نیروی خارجی که هلش میده و سقوطی به مراتب خطرناک تر(رعایت تعادل و دوری از افراط و تفریظ)
البته منظور از این زیاد هل ندادن این نیست که بزارین برخی مسایلو تجربه کنه بلکه منظور اینه که هر موردی رو تو سن مربوطه و مناسب به نوبت بهش اموزش بدین مثلا به محض دیدن اولین نشانه بلوغ،خودتون یا معلم و یا عمه یا خاله و یا دایی و …. که باهاش صمیمی هست ، مسایل جنسی و نحوه بارداری و ….. رو آموزش بدین
یه مورد هم اینه که داریوش اقبالی(خواننده) که سالها معتاد بودند و ۱۵ ساله که ترک کردن و مرکز ترک اعتیاد هم تاسیس کرده و هزاران نفر رو کمک کرده و ترک دادند،تو یکی از کنسرتاش تو سال ۲۰۱۰ گفتند که به فرزنداتون مسئله مواد مخدر رو تا قبل ۸ سالگی آگاهی بدین(پسر خردسال خودش که فک کنم الان حدود ۱۰ سال داره که تو اون کنسرت حدود ۶ ساله بود و اهنک سنتوری محسن چاووشی رو هم خوند ، اون موقع بهتر از خیلی جوونای ۲۰ ساله ی امروز داخل کشور اعتیاد رو میشناخت) و میگفتند که عمده شخصیت انسان تو سن ۳ تا ۸ شکل میگیره و باید تو این سن هم درست رفتار کرد که ببینه و یاد بگیره و هم بهش بگین و گوشزد کرد(آموزش صمعی و کلامی)
برام دعا کنین

 

ساحل… 

رتبه‌دهی

  • جمعه ۱ آبان ۹۴
  • ۱۱:۰۱

سلام …

بچه ها معمولا از سن ۲ تا ۳ سالگی کم کم وابستگی رفتاری که دارن  رو به استقلال میدن ..

معمولا این جمله رو میگن خودم میتونم این کار رو انجام بدم .. ( مثلا موقعی که میخواییم دستشون رو بگیریم از پله بیان بالا میگن خودم میتونم )

یا

در انجام فعالیت های عادی  اکثرا  به مامان باباشون میگن نه ..

توی این مرحله دیگه باید هم به بچه ها ازادی عمل بدیم هم باید یه محدوده مشخصی رو براشون در نظر بگیریم ..

یعنی توی یه محدوده مشخصی حق انتخاب داشته باشن ..

تا کم کم مستقل شدن شخصیتشون ایجاد بشه  ..

 

دخمل شاد 

رتبه‌دهی

  • جمعه ۱ آبان ۹۴
  • ۱۶:۵۲
بهش میگم

.
.
.
.
.
.
.
.
عزیزم …مستقل باش ..مستقل!
شوخی کردم(شکلکخنده لدفن)
با دادن مسولیتهای کوچیک شروع میکنم
مثلا میبینم از چه حیوونی خوشش میاد(مثلا ماهی یا جوجه یا هر حیوونی که از نظر نگهداری مشکل خاصی نداشته باشه و بشه توی بالکن یا حیاط نگهداری کرد)یا یه گلدون که البته بچه ها به حیوانات بیشتر علاقه دارن.بعد بهش میگم روزی چندبار و چه ساعتهایی باید بهش غذا بده و مسولیتشو میسپرم بهش و میگم تو مثل مادرشی
این مثالی که زدم از نظر روانشناسی ثابت شده که خیلی روی تقویت روحیه مسولیتپذیری بچه ها تاثیر گذاره

 

فرناز به mehdi 

رتبه‌دهی

  • جمعه ۱ آبان ۹۴
  • ۲۲:۰۲
وای چه زجری کشیدی؟ واقعا یه سال کامپیوتر تعطیل؟
ما بعدا که بزرگتر شدیم فهمیدیم مامانم وقتی زیاد پای کامپیوتر مینشستیم (البته اون موقع بین خواهر برادر نوبتی ساعتی کامپیوتر تقسیم میشد 🙂 ) مامانم بدون اینکه چیزی بگه بمون کنتور برق خونه رو میزد.. ما فکر میکردیم واقعا برق رفته خخخخخخخخخ

یه خاطره بی ربط.. اون موقع که من دبیرستانی بودم هنو ابرو نمیگرفتم داداشم رفته بود دانشگاه یه روز اومد خونه من و مامانم دیدیم ابروهاشو برداشته :۰ شاخ در اوردیم .. مستقیم رفت تو اتاقش .. مام هیچی نگفتیم بش تا بابام اومد مامانم بش گفت .. اون شب هیشکی حرف نزد .. فرداش که بابام از سر کار اومد رفت تو اتاق داداشم ۲ ساعت باش حرف زد بعد اون دیگه داداشم ابرونگرفت نمیدونم حالا چی بش گفت..

 

فرناز به سوال کننده 

رتبه‌دهی

  • جمعه ۱ آبان ۹۴
  • ۲۲:۲۱
من دختر مستقلی میدونم خودمو پس تجربه های زندگی خودمو تو خونه خودمون رو به شکل خاطره الان بتون میگم.
یکی اینکه یادمه از بچگی همه مون حساب پس انداز و قلک داشتیم و پولامون و جمع میکردیم بعد پدرم ما رو میبرد بانک تا بریزیم به حسابمون. بعد من همش منتظر ۱۵ سالگیم بودم و بالاخره سال ۸۱ من ۱۵ سالم شد و پدرم بم گفت از امروز خودت میتونی یه حساب به اسم خودت داشته باشی که اونروز end خوشحالی من بود :))))
بعدش تو ۱۸ سالگی قبل ورود به دانشگاه پدرم ضامنم شد تا من اولین وام رو از بانک بگیرم. اینا خیلی حس خوبی بم میداد.. حس میکردم بزرگ شدم و مستقلم!!!!

۱۳ سالم بود راهنمایی بودم و میرفتم کلاس زبان و این نقطه خوبی بود برای دوستی با کسایی که از خودم بزرگتر بودند و من عاشق این بودم که با دخترای دبیرستانی و دانشجو تو کلاس زبان صمیمی بشم… بعد امتحان پایان ترم موسسه بچه ها میخواستند برن کافی شاپ!! کافی شاپ رفتن برای یه دختر راهنمایی اونم سال ۷۸ اینا خیلی یییی بود!منم دوست داشتم برم. مامانم نگفت نروووو گفت باشه تو برو منم میام پشتتون.. خلاصه من بار اول که رفتم بدون این که بچه ها بفهمن مامانم اومد حتی تو کافی شاپ چند تا میز اونور تر نشست و …. دفعات بعد اجازه میداد تنها برم باشون…
این رفتارا بم این حس و میداد که خونوادم بم اعتماد دارن… و منم همیشه تا حالا سعی کردم این اعتماد و حفظ کنم..طوری که الان تنها بخوام برم خارج از کشور با دوستام بازم خونوادم همون جور اند..

وقتایی که ابتدایی بودم مامانم میرفت بازار بم میسپرد برنج و من درست کنم 🙂
پذیرایی از مهمونا حتی اگه اون چیزی که دست بچتون بریزه.. اصلا تو سرش نزنید یا دعواش نکنید ..یاد میگیره..
من ابتدایی بودم نون خونه رو من و داداشم یه روز در میون نوبتی میخریدیم:)
وظیفه نگهداری و مراقبت از خواهر کوچیکترم.
موقع خرید حق انتخاب داشتیم که لباس مون و خودمون انتخاب کنیم.
حتی راهنمایی بودیم برای خرید زمین وماشین پدرم بامون حرف میزد و نظرمون و میپرسید هرچند نظر خاصیم نداشتیم ولی مشورت گرفتن اونا از ما بمون حس خوبی میداد.

 

زن زندگی 

رتبه‌دهی

  • شنبه ۲ آبان ۹۴
  • ۱۰:۰۹
با سلام.

یدختر ۶ساله دارم که خداروشکر توی خیلی از کارهاش استقلالی رو داره که بچه های همسن و سالش ندارن.
۱٫اکثر بچه ها واسه انتخاب لباسهاشون بمشکل بر میخورن.ایرادگیرن یا کلا سخت پسندن و توجهی به قیمت و مساله ی مالیشو ندارن
من از وقتی دخترم کوچیکتر بود با این مساله به اینشکل بر خورد کردم :
 واسش توضیح میدادم که چون شما کوچیکی هنوز فرق بین کیفیت خوب وبد رو نمیدونی .از اونجا هم که از قیمتا سر در نمیاری پس بذار اول مطمئن بشم چی واست خوبه اونوقت بین ۳تا از چیزایی که میخوایی حق انتخاب داری.
الان خیلی راحت پذیرفته که کیفیت و قیمت ۲تا از مورداییه که توی خرید کردن مهمه. میدونم در آینده خودش از پس خریداش برمیاد.
۲٫واسه پولهاش خیلی ارزش قائله.بین خواسته هاش بر طبق مقدار پولی که داره اولویت بندی میکنه.
درکل واسه اکثر  بچه ها بی پولی تعریف نشدست.ولی دخترم بشدت هوای جیب باباش رو داره.
درسته مجبور شدم یجاهایی بدخترم سخت بگیرم  و گناه داشته ولی باید دخترم با شرایط مالی خانواده خودش رو وفق بده که در آینده بتونه تحت هر شرایطی گلیم خودشو از آب بکشه بیرون.
۳٫بسیار تمیز و مرتبه. از وسایلاش بدرستی مراقبت میکنه.
از بچگی هرچند بصورت ناقص و نا مرتب ،وظیفه ی مرتب کردن وسایلهاشو بخودش سپردم.
توی عالم بچگی خیلی عاشق اینکار بود. الان هم نتیجش اینشده که نگران نا مرتب بودنه اتاقش نیستم.
توی خونه بسیار مسئولیت پذیره . وقتی بدونه خسته هستم یکارای کوچیکی  مثل گردگیری و مرتب کردن خونه و کمک تو اشپزی و شستن ظرفا و چیزای دیگه رو باعشق و بپیشنهاد خودش واسم انجام میده. البته خودم مواظبم خسته نشه.کاررو بهرشکلی هم که انجام بده تشویق و تشکر ازش میکنم تا بدونه چه کار بزرگی انجام داده.
۴٫خیلی خیلی خیلی مودب و با شخصیت و راز نگه داره. بنظر من استقلال داشتنه بچه ها توی این یمورد خیلی واجبه.
اکثر مادر پدرها نگران اینن که بچه هاشون لا اقل جلوی بقیه حرفای نامربوط نزنن و یا مسائل خصوصی خونه و اتفاقایی که باید کسی ندونه رو جایی لو ندن.
از بچگی خیلی واضح واسش توضیح دادم خونه یجای کاملا خصوصیه باید حواسمون باشه ازش مراقبت کنیم.
الان با اینکه سنش کمه کاملا حواسش به حریم خانواده هست.خیالم راحته که هرجا باشه حریم خونه محفوظه.
خیلی موردای دیگه میتونه باشه که وقت نمیشه بازگوبشه و از حوصله ی شما خارجه.